ازدواج مهمترین تصمیم زندگی در زندگی هر فردی است. سه مرحله مهم در زندگی هر انسانی وجود دارد تولد و مرگ که در اختیارآدمی نیست اما ازدواج تصیمی است که فردی در آن نقش مهم و محوری دارد. اما اگر فردی با مهارت های زندگی آشنا نباشد چگونه می تواند در اتخاذ چنین تصمیم مهم زندگی موفق شود؟
وقتی فردی نقاط ضعف و قدرت خود را نداند چگونه قادر خواهد بود ضعف های زندگی مشترکش را بیابد و آن را برطرف کند؟ زوجی که خود را خوب نمی شناسد چگونه قادر است دیگری را بشناسد؟ جوانی که نمی تواند عواطف و هیجانات خود را مدیریت کند چگونه می خواهد بر زندگی اش مدیریت کند؟ بنابراین باید بدانید که افسانه هایی که درباره عشق و ازدواج به گوش می خورد، واقعی نیستند. خوشبختی جایی است که شناخت و آگاهی وجود داشته باشد.
عشق حلال مشکلات نیست
اگر سری به دادگاه های خانواده بزنید می بینید زن و شوهرهایی که برای طلاق اقدام می کنند دیگر حاضر نیستند همدیگر را نگاه کنند و همدیگر را با القابی مثل «این» صدا می زنند. چرا این اتفاق می افتد؟ مگر این ها قبل از این عاشق هم نبوده اند؟ فرایند درست ازدواج از شناخت آغاز می شود و تا عاشق شدن و ازدواج پیش می رود. اما در کشور ما برعکس از اول عاشق می شویم، ازدواج می کنیم و بعد در پی شناختیم. این روند کاملاً غلط است. نباید فقط به عشق اکتفا کرد.
عشق حلال مشکلات نیست. بگذریم که متاسفانه در مواردی هم برخی جذابیت های جنسی با عشق اشتباه گرفته می شود. عشق برای یک زندگی لازم است اما کافی نیست.
5مشکل عمده در ازدواج
تصورات غلط دیگری درمورد عشق وجود دارد. عموم شکایت ها در سال های اول و دوم ازدواج پیش می آید. همسران از این گله مند هستند که همسرشان دیگر توجهی به آنها ندارد و عاشقانه نگاه نمی کند. بسیاری از زوج های جوان همواره نگران هستند و گله مند هستند که احساس می کنند عشقشان مرده است. اما واقعیت این است که عشق تغییر شکل می دهد و به عشقی دیگر تبدیل می شود. عشق هرگز نمی میرد. این عشق بنا به نوع روابط زیر یک سقف زوج ها جایش را به دوستی و یا بی تفاوتی و نفرت می دهد. در زندگی زیر یک سقف زوج های جوان با واقعیات روبه رو می شوند.
مورد دوم معضلات پس از ازدواج این است که زوج ها قصد دارند تا مشکلات دیگری را درستش کنند. مثلا طرف مقابل شان معتاد است و یا یک مشکل جدی دارد ولی خانم و آقا می گویند ایرادی ندارد،درستش می کنم. تصور این که می شود کسی را تغییر داد تصور غلطی است. کسی نمی تواند عوض شود مگر اینکه خودش بخواهد. شما باید در پی همسر ی سالم باشید نه فردی مشکل دار که بعد مشکلش را برطرف کنید.
مشکل سوم پنهان کردن واقعیات از چشم یک دیگر در دوران نامزدی است. به عنوان مثال باید در خصوص ناتوانی های جنسی طرفین یکدیگر را مطلع کنند. مشکل چهارم آن است که برخی تصور می کنند که این اختلافات در دوران آشنایی است و اگر ازدواج صورت گیرد همه چیز حل می شود یا فکر می کنند اگر بچه دار شوند بچه مشکلات را حل می کنند. نگاه غلط به ازدواج و نگاه ابزاری به بچه تفکر اشتباه است. مشکل پنچم، نگاه رویایی و خیال انگیز به ازدواج است. اما باید بدانید زندگی مشترک یک چالش بزرگ است و امکان خیانت و بی وفایی در آن وجود دارد. پس فکر نکنید می توانید زندگی را به امان خدا رها کنید و مراقب سمت وسوی آن نباشید.
فرایند درست ازدواج از شناخت آغاز می شود و تا عاشق شدن و ازدواج پیش می رود. اما در کشور ما برعکس از اول عاشق می شویم، ازدواج می کنیم و بعد در پی شناختیم
اختلاف سن مناسب
تفاوت بالای سنی به سه دلیل برای زوج ها مشکل ساز خواهد شد. مشکلات فیزیولژیکی، روانی و اجتماعی تاثیر زیادی بر این نوع ازدواج ها دارد. مردها و زن هایی که سن 40سالگی را پشت سر می گذارند ترس از دست دادن نشاط و شادابی را دارند. آنها می خواهند تا جوانی یشان را در دیگری جستجو کنند. واقعیت این است زن ها 5سال زودتر از مردها به بلوغ فکری می رسند و پس از ازدواج به خاطر بارداری و سیکل های ماهیانه زودتر شکسته می شوند. اختلاف سن به این خاطر است که همپای هم در کنار هم زندگی کنند. در سال های اخیر که اختلاف نسل ها به پنج سال رسیده است این اختلاف باید پنج سال باشد. به لحاظ روحی و عاطفی اختلاف سنی بالای دختر ها از پسر ها باعث می شود که پسر ها خلا عاطفیشان را در مادر دوم یعنی همسرشان جستجو می کند که این امر هم پسندیده نیست.
حرمت ها را حفظ کنید
به یکدیگر احترام بگذارید، احترام گذاشتن با صمیمیت و رسمی بودن فرق دارد. برخی در جمع با القابی بد یکدیگر را صدا می زنند و می گویند ما باهم صمیمی هستیم. برخی هم به شکل رسمی در جمع با هم حرف می زنند ولی در زندگی شخصی چشم دیدن یکدیگر را هم ندارند. این ها هردو غلط است. باید حرمت یکدیگر را حفظ کنید. هدف مشترک داشته باشید. زن و شوهر ها پس از مدتی به یکدیگر عادت می کنند و برای هم عادی می شوند. پس سعی کنید برای هم نو باشید.
داشتن هدف مشترک باعث می شود و فرصت هایی برای هم ایجاد کنید. به شکل دونفره مسافرت بروید. هدفگذاری های مشترک داشته باشید و بهانه ای برای تلاش دونفره و شور و اشتیاق مشترکتان ایجاد کنید.
هفت عامل خیانت های زن و شوهری
شاید در سال های پیش وقتی به مقوله خیانت اشاره می شد ذهن ها به سوی آقایان می رفت اما در سالهای اخیر خانم ها نیز نسبت به شوهرانشان هم خیانت می کنند. این خیانت ها به سه دسته تقسیم می شوند. خیانت های احساسی عاطفی، جنسی و احساسی جنسی.
در شکل اول این نوع خیانت ها، خیانت آقایان باعث آن می شود که زن انتقام جویانه عمل کند. شکل دوم اعتیاد جنسی است. متاسفانی برخی افرا انقدر وارد فضاهای جنسی می شوند که اعتیاد جنسی پیدا می کنند و تنوع طلب می شوند. شکل سوم افرادی که تعهد پذیر نیستند در پی خیانت هستند. شکل چهارم، ازدواج های اجباری است که ممکن است منجر به خیانت شود. شکل پنجم طرح واره های ذهنی عامل خیانت می شود. به عنوان مثال فردی در گذشته از فرد دیگری خوشش می آید اما پس از ازدواج یا کس دیگری مانند او را می بیند و یا خود او در زندگیش وارد می شود. شکل ششم، زخم های عاطفی التیام نیافته. این زخم ها عامل خیانت و در شکل حادتر جنایت می شود. شکل هفتم و آخر ضعف در مسایل جنسی در همسر.
شما هم نظرتان را در باره کلید های ازدواج موفق و تجربه هایتان را در این باره با دیگران به اشتراک بگذارید