همه ما آدمها از کودکی بارها درباره ازدواج فکر کرده ایم. ازدواجی یکی از مهم ترین مراحل زندگی افراد است که شاید بتوانیم بگوییم از همان کودکی تا بزرگسالی دغدغه به حساب می آید.
چطور خوشبخت بودن را تا حدود زیادی از دیگران یاد می گیریم. ما حتی اگر آگاهانه هم نباشد، پیوسته در حال وارسی زندگی دیگران هستیم و معیارها و الگوهایمان را با مشاهده آنها می سازیم. نقش های همسری، روش های حل مساله در زندگی مشترک و رفتارهای مناسب و نامناسب همسران نسبت به یکدیگر در تعامل با فامیل و آشنایان شکل می گیرد و عادات ذهنی ما را تشکیل می دهد.با همه این ها چطور باید متوجه شویم که الگوهای ذهنی مان درست شکل گرفته؟ از کی به فکر اصلاح عقایدمان درباره ازدواج بیفتیم و خودمان را برای یک زندگی مشترک موفق آماده کنیم؟
مشورت بگیرید
همیشه و همیشه توصیه می شود برای ازدواج مشورت بگیرید. اما این مشورت کی و کجا وچطور باید انجام شود؟ بارها در مراکز مشاوره دیده شده جوانانی که قصد ازدواج دارند و علاقه مندند از مشاوره ازدواج بهره مند شوند، زمانی به مراکز مشاوره مراجعه می کنند که «انتخاب» خود را انجام داده اند در حالی که وقتی از «انتخاب» صحبت می کنیم بدان معناست که طرفین علاوه بر این که به زعم خود فرآیند کسب «شناخت» از یکدیگر را طی کرده اند، صحبت های لازم، سوال مورد نظر و تحقیقات ضروری را هم به پایان رسانده و توافقات لازم را نیز انجام داده اند. طبیعی است که این جوانان در چنین فضایی تنها آمادگی پذیرش نکاتی را دارند که احساس و انتخاب شان را تأیید کند و برای مثال اگر بر اساس تشخیص حرفه ای و علمی یک مشاور متخصص چندان گزینه های مناسبی برای یکدیگر نباشند این مسئله را به راحتی نمی پذیرند و حتی اگر به صورت منطقی به این تشخیص تن بدهند به لحاظ احساسی با آسیب هایی روبه رو می شوند.
اول از خودتان شروع کنید
واقعیت آن است که مسیر درست یک انتخاب مناسب برای زندگی مشترک از شناخت خود فرد آغاز می شود، تا وقتی فرد از ابعاد شخصیتی، روحیات، عمق و انواع احساسات، خطاهای شناختی، نیازها و گره های روانی خود آگاه نشود، انتخاب او یک انتخاب آگاهانه، عاقلانه، درست و مناسب نیست، دستیابی به چنین شناختی نیز مستلزم زمان کافی و طی مراحل روان شناختی مورد نیاز است که بهتر است در شرایط عادی و آرام صورت پذیرد زیرا وقتی فرد در اوج هیجانات آن هم در موضوع انتخاب همسر به سر می برد و تمرکز اصلی او روی فرد مقابل است، به طور طبیعی نمی تواند انرژی، تمرکز و قوای کافی برای فرآیند شناخت خود داشته باشد.
قبل از آنکه دیر شو د خوب بیاموزید
اینجاست که ما یک قدم عقب تر می رویم و می گوییم آموزش درباره ازدواج، جدی فکر کردن و مهارت یاد گرفتن درباره زندگی مشترک باید قبل از آنکه انتخاب تان را مشخص کنید، صورت گیرد. اگر به سن و سال ازدواج نزدیک می شوید، شروع به آماده کردن خودتان بکنید. چطور؟ با مطالعه کتاب های متعدد درباره خود شناسی و انتخاب همسر. با ساعت ها تفکر درباره خودتان و قضاوت منصفانه درباره توانمندی ها، نقاط ضعف، تمایلات و سلیقه خودتان. یک راه دیگر خواندن مقالات، سوال و جواب های مشاوره و از همه مهم تر، تجربه کسب کردن از زندگی های موفق و ناموفق در اطرافتان است. هیچ ایرادی ندارد که مجرد باشید و با این که موقعیت خیلی جدی ازدواج ندارید، اما وقتتان را برای خواندن مقالات روانشناسی درباره ازدواج صرف کنید. این نشان می دهد شما می خواهید با چشم بازتری پیش بروید و انتخاب عاقلانه ای داشته باشید.
برخی مشاوران خانواده کارگاه ها آموزشی برگزار می کنند که مناسب سن جوانان و دختر و پسرهای مجرد است. شما در این کلاس ها می توانید با مشکلات عمده زوج ها آشنا شوید و از همه مهم تر، طرز فکر زنان و مردان را بشناسید و دریابید جنس مخالف چه تفاوت هایی با شما دارد.
در یک جمع بندی کلی و مفید باید بگوییم که اگر 20سالگی را رد کرده اید، از همین امروز شروع کنید به یادگیری مهارت های زندگی مشترک. این مهارت ها شامل حل مساله، تسلط بر احساسات، بروز دادن احساسات، سازگاری با سلایق متفاوت، روحیه مشارکت داشتن، کنار گذاشتن خودخواهی و منفعت طلبی شخصی، کنترل خشم و توانایی بیان صریح و مسالمت آمیز احساسات است.
برای شروع یک کاغذ جلوی رویتان بگذارید و شروع به نوشتن از خودتان کنید. از رو که چه کسی هستید، دوست دارید چه کسی شوید، برای 5سال، 10 سال و 15سال آینده تان چه برنامه ای دارید و دوست دارید همسرتان چطور همسری باشد.
این قدم را بردارید و کم کم برای یادگیری مهارت های همسرداری با مطالعه منابع موثق و مناسب جلو بروید.